جدول جو
جدول جو

معنی قلعه داراب - جستجوی لغت در جدول جو

قلعه داراب(قَ عَ)
دهی است از دهستان ریمله بخش حومه شهرستان خرم آباد مرکز دهستان، واقع در 18هزارگزی شمال خرم آباد و 9هزارگزی باختر اتومبیل رو خرم آباد به کرمانشاه و در جلگه معتدل و مالاریایی است. سکنۀ آن 300 تن، آب آن از چشمه ها و محصول آن غلات، صیفی، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان سیاه چادربافی و فرش بافی است. راه مالرو دارد و ساکنین از طایفۀ بیرالوند هستند و برای تعلیف احشام به ییلاق و قشلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قَ عَ)
ده کوچکی است از دهستان خزل شهرستان نهاوند، واقع در 48هزارگزی شمال باختری شهر نهاوند و 4 هزارگزی جنوب راه شوسۀ کنگاور به کرمانشاه. سکنۀ آن 40 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(اَرْ را)
نام قلعه ای از نواحی قزوین. (معجم البلدان) ، بچۀ گوسفند و گاو وقتی از شکم مادربرآمده باشد. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قَعَ شَ رَ)
دهی است از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد، واقعدر 28هزارگزی جنوب باختری فریمان و یکهزارگزی شمال باختری مالرو فریمان به پاه قلعه. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و سردسیری است. سکنۀ آن 38 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، پنبه و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ دَ)
ده کوچکی است از دهستان قنقری پائین بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده، واقع در 33 هزارگزی جنوب باختر سوریان و 18 هزارگزی شوسۀاصفهان به شیراز. سکنۀ آن 45 تن است. این قریه را زرگاه نیز گویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(پُ فُ)
قلعه دارنده. قلعه بان. دژبان:
قلعه داران خزینه ها بردند
قلعه را با کلید بسپردند.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ دَچْ چِ)
دهی است از دهستان ماهیدشت پایین بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان، واقع در 21هزارگزی شمال باختر رباط به ماهیدشت و 2هزارگزی شمال شرف. موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 650 تن است. آب آن از چاه و محصول آن غلات، دیم، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. چوپانان گله های ده را زمستان به گرمسیر و تابستان به ارتفاعات ییلاقی میبرند. راه فرعی آبادی از راه شوسۀ کرمانشاه از دماغه کوه زنگلیان منشعب میگردد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
محافظت قلعه کوتوالی حکومت قلعه: سمک عیار ناک را گفت: چه گویی ک قلعه داری توانی کردن ک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلعه دار
تصویر قلعه دار
کلاتدار محافظ قلعه دژبان کوتوال. یا قلعه دار سپهر. آفتاب خورشید
فرهنگ لغت هوشیار
قلعه ای معروف در جنوب شرقی شهرستان کتول
فرهنگ گویش مازندرانی